زاغ سر، آنکه دارای سر سیاه باشد، کنایه از ظالم سرسخت، کنایه از سیاه دل، سخت دل، برای مثال ازاین زاغ ساران بی آب و رنگ / نه هوش و نه دانش نه نام و نه ننگ (فردوسی۴ - ۲۸۶۷)
زاغ سر، آنکه دارای سر سیاه باشد، کنایه از ظالم سرسخت، کنایه از سیاه دل، سخت دل، برای مِثال ازاین زاغ ساران بی آب و رنگ / نه هوش و نه دانش نه نام و نه ننگ (فردوسی۴ - ۲۸۶۷)
در عجائب المخلوقات و جامع الحکایات آمده که از هند جهت خلیفه حیوانی بتحفه آوردند سرش بشکل آدمی و تن مانند زاغ بوده و کلمه ای چند تلفظ میکرد منها: انا الزاغ الاعجوبه، انا اللیث مع اللبوه، (نزهه القلوب مقالۀ اول چ لیدن ص 69)
در عجائب المخلوقات و جامع الحکایات آمده که از هند جهت خلیفه حیوانی بتحفه آوردند سرش بشکل آدمی و تن مانند زاغ بوده و کلمه ای چند تلفظ میکرد منها: انا الزاغ الاعجوبه، انا اللیث مع اللبوه، (نزهه القلوب مقالۀ اول چ لیدن ص 69)
زاغ سر، (فهرست ولف)، همانند زاغ در سیاهی، کنایه است از سخت سیاه چهره: از این زاغ ساران بی آب و رنگ نه هوش و نه دانش نه نام ونه ننگ، فردوسی، ، کنایه از ظالم سرسخت، بی آبرو، دل سیاه، قسی القلب، و رجوع به زاغ سر شود
زاغ سر، (فهرست ولف)، همانند زاغ در سیاهی، کنایه است از سخت سیاه چهره: از این زاغ ساران بی آب و رنگ نه هوش و نه دانش نه نام ونه ننگ، فردوسی، ، کنایه از ظالم سرسخت، بی آبرو، دل سیاه، قسی القلب، و رجوع به زاغ سر شود
زاج سرخ. بسیار شبیه میطرانا است و جمعی بغلط آنها را یکی دانسته اند. دارای بوئی تند و قی آور است. جوف یک نوع از زاج سوری که در مصر بدست می آید تیره متخلخل وجوف نوع دیگری از آن روشن و شفاف است. این دو نوع از لحاظ خواص با یکدیگر تفاوت بسیار دارند. (از مفردات ابن بیطار)
زاج سرخ. بسیار شبیه میطرانا است و جمعی بغلط آنها را یکی دانسته اند. دارای بوئی تند و قی آور است. جوف یک نوع از زاج سوری که در مصر بدست می آید تیره متخلخل وجوف نوع دیگری از آن روشن و شفاف است. این دو نوع از لحاظ خواص با یکدیگر تفاوت بسیار دارند. (از مفردات ابن بیطار)
نام شادی و جشن و سوری باشد که بهنگام زائیدن زنان و ایام ولادت کنند، (برهان قاطع) : خزائن تهی شد از آن زاج سور درونها پر آمد بعیش و سرور، و رجوع به فرهنگ شعوری، فرهنگ رازی، آنندراج و رجوع به زاج در لغت نامه شود
نام شادی و جشن و سوری باشد که بهنگام زائیدن زنان و ایام ولادت کنند، (برهان قاطع) : خزائن تهی شد از آن زاج سور درونها پر آمد بعیش و سرور، و رجوع به فرهنگ شعوری، فرهنگ رازی، آنندراج و رجوع به زاج در لغت نامه شود